اوضاع جسمی «حامیم» بعد از ۳ عمل جراحی + جزئیات زمان پخش زنده مراسم یادبود «شهدای خدمت» از شبکه دو مصطفی زمانی با «عطرآلود» به سینما‌ها می‌آید + زمان اکران بازگشت «منوچهر والی زاده» دوبلور باسابقه به تلویزیون شوک بزرگ برای علاقمندان به سریال «پایتخت ۷» | بهرام افشاری حذف شد؟ درباره محمدهاشم ظریف تبریزیان، نگارگر مدفون در حرم مطهر رضوی فراخوان چهل و سومین جشنواره فیلم هفته آینده منتشر می‌شود (۱۰ خرداد ۱۴۰۳) قهرمانی از جنس اجتماع | نگاهی به فیلم سینمایی «آبی روشن» به کارگردانی بابک خواجه پاشا هنری سنتی، نیازمند نگاه امروزی است قرارگذاشتن با قافیه‌ها | چند سطر درباره مجموعه‌شعر «سمرقند» موسی عصمتی صفحه نخست روزنامه‌های کشور - پنجشنبه ۱۰ خرداد ۱۴۰۳ فیلم‌های آخر هفته تلویزیون (۱۰ و ۱۱ خرداد ماه ۱۴۰۳) + زمان پخش ماجرای حذف مازیار لرستانی از سریال منوچهر هادی واکنش بهاره افشاری برای ۲ جوان درگذشته سریال «رویای نیمه شب» + عکس توضیحات علیرضا عصار درباره برنامه «کنسرتینو» همه‌چیز درباره فیلم «تگزاس ۳» | بازیگران، خلاصه داستان و تیزر رسمی من با «یک شیشه مربا» زندگی کردم و به پایش اشک ریختم آپاراتچی در اکران‌های سیار نیم‌میلیاردی شد
سرخط خبرها

آمدم ای شاه پناهم بده

  • کد خبر: ۱۶۵۳۳۹
  • ۰۱ خرداد ۱۴۰۲ - ۱۵:۲۵
آمدم ای شاه پناهم بده
کرکره نانوایی را می‌کشد بالا، دکمه رادیو را روشن می‌کند و می‌رود سر وقت روشن و گرم کردن تنور، از رادیو صدایی رسا و دل نشین می‌آید؛ آمدم‌ای شاه پناهم بده...

حاج خلیل پنجاه وهفت ساله با ته لهجه آذری، لاغر اندام است و سیه چرده، سال هاست که شب کلاه بافتنی سیاهی که گذر ایام قهو ه‌ای اش کرده را حتی جلو حرارت تنور روی سرش دارد. کرکره نانوایی را می‌کشد بالا، دکمه رادیو را روشن می‌کند و می‌رود سر وقت روشن و گرم کردن تنور، از رادیو صدایی رسا و دل نشین می‌آید؛ آمدم‌ای شاه پناهم بده...

سعید سی وهشت ساله است و صاحب یک باجه روزنامه فروشی، قبل از رسیدنش مثل همیشه روزنامه‌های صبح رسیده است، در کوچک باجه را باز می‌کند، روزنامه‌ها را مرتب می‌چیند و بعد رادیوی کوچکش را روشن می‌کند.
او امروز باید یک مجله خانواده برای همسرش ببرد. یکی را می‌گذارد کنار و در همین حین که چشمش سر می‌خورد روی تیتر صفحه اول روزنامه ها، پیچ رادیو را روشن می‌کند. از رادیو آوازی پخش می‌شود؛ آمدم‌ای شاه پناهم بده...

گل مریم کتاب و جزوه هایش را می‌گذارد توی کیفش، می‌خواهد کفش هایش را بپوشد که یادش می‌آید سماور را خاموش نکرده است. دو باره بر‌ می‌گردد توی آشپزخانه. روی طاقچه رادیوی قدیمی روشن است و از رادیو صدای آقای کریم خانی در حال پخش است؛ آمدم‌ای شاه پناهم بده ... می‌ایستد و گوش می‌دهد و زل می‌زند به قاب قدیمی کنار رادیو لب پنجره ...

اتوبوس آماده حرکت است و عده‌ای هم ایستاده اند وسط اتوبوس، مردی که یک مجله همشهری داستان در دستش دارد بلند می‌شود و جایش را می‌دهد به پیرمردی حدودا هشتاد ساله، پیرمرد که ته لهجه آذری هم دارد از او تشکر می‌کند. اتوبوس راه می‌افتد. مرد میان سالی که شب کلاه بافتنی قهوه‌ای رنگ پریده‌ای به سر دارد از ته اتوبوس می‌گوید: برای سلامتی خودتون و آقای راننده صلوات بفرست؛ و گل مریم درحالی که کیفش را در دستش می‌فشارد زیر لب صلوات می‌فرستد.

از رادیوی اتوبوس آواز حزینی به گوش می‌رسد؛ آمدم‌ای شاه پناهم بده.

گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->